باوفا مهرتو اندر جان ماست
زندگى بي ياد دوست زندان ماست
كم بزن اتش دل بيتاب را
ياد خوبت روزو شب مهمان ماست

آنروزک که همدیگر را یافتیم،یافتن هنر نبود! هنر این است همدیگر را گم نکنیم..

گفت رها کن رفیق را تا به تو دنیا دهم
گفتم که یک موی رفیق را به کل دنیا ندهم
گفت در عوض او ، تو دنیا داری
گفتم که با عشق رفیق است که دنیا دارم